طلب آب
عین پادشاهان پاهایش را انداخته روی هم و دستهایش را روزی زانوهایش گذاشته، می گوید برایم آب بیاورید ! گفتیمش پاشو برو خودت بیار. هرکی آب می خواد خودش هم میره میاره گفت چطور وقتی شما و مامان آب می خواید، به من و آبجی می گید گفتیم خب چون شما کوچیکترید گفت کوچیک و بزرگ نداریم، فرقی نمی کنه. آب می خوام. برید برام آب بیارید ...