دو فرشته

دانشگاه و ازدواج

- مامان، اگه آدم بره دانشگاه می تونه ازدواج کنه؟ + آره میشه، چرا نشه. توی دانشگاه درس می خونن. اشکالی نداره - خب نمیشه که، من وقتی رفتم دانشگاه می خوام درس بخونم. الآن هم دارم درس می خونم. اصلاً نمی خوام ازدواج کنم   (معلوم نیست در مدرسه چه می گویند این دخترها با هم !!!) ...
16 آبان 1393

خاطرات روزانه

ریحانه از امشب شروع کرد به نوشتن خاطرات روزانه، بهش گفتیم دفتر خاطرات رو. خوب نگه داره تا بزرگ که شد مثل گنج واسش بمونه. درست مثل دفتر خاطرات دوران نوجوانی مامان و بابا. بخشی از نخستین دست نوشته اش: امروز ساعت 8 رفتیم خونه باباجون. شب 3 روضه شون بود و ساعت 1:30 برگشتیم. مامانم علیرضا رو مثل کوچیکیاش بغل کرد. من خندیدم. مامانم هم لبخندی به من زد و با هم به خانه رفتیم.  ما خونه باباجونم اینا رفتیم. ناهارشون چلوخورشت قیمه بادمجان داشتند. من تو روضه دو تا کیک با کاکائو خوردم. خیلی خوشمزه بود. برای همین 4 قاشق بیشتر نخوردم. آخه سیر بودم.      ...
15 آبان 1393

خانه

برای علیرضا در بانک مسکن، حساب پس انداز افتتاح کردیم. به ریحانه هم گفتیم می خوای پولهای توی قلکت رو بذاریم بانک؟ گفت برا چی؟ گفتیم که بعداً بتونی باهاش خونه بخری گفت نه خیر! بزرگ که شدم شوهرم برام می خره گفتیم حالا چه اشکال داره. واست حساب باز می کنیم با قاطعیت گفت : نه، شوهرم وظیفشه، باید برام خونه بخره. شما نمی خواد بخرید
12 آبان 1393

آئینه بازی

هر روز ، ایستادن جلوی آئینه و یک ساعت بازی کردن و شعر خواندن و دست زدن و همذات پنداری،  جزء برنامه های ریحانه است   ...
25 مهر 1393

تعصب فوتبالی وطنی

هروقت بازی فوتبال پخش میشه، ریحانه با علاقه و کنجکاوی شهر تیم ها رو می پرسه. مثلا پدیده مال کجاس؟ نفت چی؟ تراکتور چه شهریه و ... بازی استقلال و فولاد بود. گفت : - بابا... فولاد مال چه شهریه؟ - اهواز - خب استقلال هم مال تهرانه؟ - بله - پس چرا ما طرفدار استقلالیم؟ - خب دیگه، چون دوستش داریم - ولی اون که مال تهرانه. باید طرفدار فولاد باشیم که اهوازیه. چون ما هم اهوازی هستیم - ... - من دیگه طرفدار فولادم! ...
18 مهر 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دو فرشته می باشد